سیدمحمد سادات میر

The personal blog of " Sayyed Mohammad Sadat Mir "

سیدمحمد سادات میر

The personal blog of " Sayyed Mohammad Sadat Mir "

سیدمحمد سادات میر

تنها دو کتاب را از دوران مدرسه به یاد دارم!
بنویسیــم و بخوانیــم ...
پس من می‌نویسم و شما بخوانید :)
این وبلاگ از تاریخ ۱۳۹۶٫۱۱٫۰۶ فعالیت خود را آغاز کرده است.
/ با نهایت احترام و ارادت /
| سیدمحمد سادات میر |

پربیننده ترین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حساب» ثبت شده است

داستان شماره ۷ - «قول مردانه»

راه‌آب بالاپشت‌بام گرفت. از بین تمام برچسب‌های چاه‌بازکنی، پدرم با پیرمرد خمیده قامت چند خیابان بالاتر برای باز کردن راه‌آب صحبت کرد و قرار شد وقتی آمد، در غیاب پدر، من بالای سرش باشم تا کارش را به نحو احسن به پایان ببرد.
کارش را تمام کرد و حساب‌وکتاب کردیم و قرار شد برای دریافت هزینه از صاحب‌خانه، فاکتور هزینه را از پیرمرد دریافت کنم. به همین منظور با وی راهی مغازه‌اش شدم. مغازه‌ای فوق قدیمی با لامپی زرد رنگ و دیوارهای خط خطی و پوسته کرده. ویترین مغازه‌اش با نبشی‌های زنگ زدهٔ قدیمی ساخته شده بود. به زور دو نفر همزمان در مغازه‌اش جا می‌شدند. خودش هم که با سِنی قریب به هفتاد سال و چشمانی که سوی کافی برای نوشتن فاکتور را نداشتند، از این خانه به آن خانه و از این فاضلاب به آن فاضلاب تلاش می‌کرد تا صورتش همچنان سرخ بماند!
گویی برای کسی قسم خورده بود تا خوشبختش کند...