حانیه - قسمت چهارم
- شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ب.ظ
حــانــیــه
قسمت چهارم | به قلم "سیدمحمد ساداتمیر"
سالها یکی پس از دیگری گذشت. اما سخت و طاقتفرسا. در بین این سالها معصومه درسش تمام شد و خواستگاری از اراک برایش پیدا شد و او را به عقد خود درآورد و به همان اراک برد تا با هم شروع یک زندگی خوب و خوش را داشته باشند. اما همچنان نمیفهمیدم که چرا یک نفر باید شب عقدش که یکی از بهترین و خاصترین شبهای زندگیاش هست، گریه کند؟!