سیدمحمد سادات میر

The personal blog of " Sayyed Mohammad Sadat Mir "

سیدمحمد سادات میر

The personal blog of " Sayyed Mohammad Sadat Mir "

سیدمحمد سادات میر

تنها دو کتاب را از دوران مدرسه به یاد دارم!
بنویسیــم و بخوانیــم ...
پس من می‌نویسم و شما بخوانید :)
این وبلاگ از تاریخ ۱۳۹۶٫۱۱٫۰۶ فعالیت خود را آغاز کرده است.
/ با نهایت احترام و ارادت /
| سیدمحمد سادات میر |

پربیننده ترین مطالب

حانیه - قسمت ششم

حــانــیــه
قسمت ششم | به قلم "سیدمحمد سادات‌میر"

    'حانیه دانشگاه دولتی سمنان، رشتۀ پزشکی قبول شد.'
بعد از شنیدن این خبر از مامان، به یکباره سرپنجه‌هایم یخ کرد. پاهایم سست شد و تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که خودم را کنترل کنم تا بیشتر از این تابلو نشوم. باز دوباره بعد از گذراندن آن هفت سال سخت و لعنتی، حالا باید هشت سال دیگر دوام بیاورم! این بار دیوانه خواهم شد. شک ندارم. مگر می‌شود تمام آن خاطرات شیرین و جذاب و فراموش نشدنی را هشت سال فقط در ذهن مرور کرد بی آنکه در واقعیت داشتشان؟!

    آن گپ‌وگفت‌های پشت موتور از مدرسه تا خانه و از خانه تا مدرسه؛
آن پارک رفتن‌های آخر هفته با مامان اینها و خاله سکینه اینها؛
چهارشنبه‌ها و سمبوسه‌های آقا افشار؛
آن شب‌هایی که فقط و فقط برای دیدن او مرخصی‌هایم را صرف می‌کردم و آن درد دل‌هایی که برایش کردم و آن اولین... .
چه می‌توان کرد! یا باید مثل آن نُه سال، پی دوری و جدایی از زشت‌ترین دختر زیبای دزفول را باز به تنم بمالم و تسلیم تقدیر شوم؛ یا ...
یا منم کنکور شرکت کنم.بی تقصیر
آری؛
تنها راهش همین است. اما مگر به همین سادگی است؟! کنکور سراسری؛ آنهم پزشکی؛ آنهم فقط سمنان.
خدایا ! می‌بینی با زندگی ما چه می‌کنی؟! اما سنگ، مفت؛ گنجشک، مفت؛ سال دیگر شرکت می‌کنم.

    چند هفته‌ای گذشت و فردا ساعت دو و سی دقیقه بامداد، بلیط اتوبوس دارد به سمت سمنان. کاش پول داشتم برایش بلیط هواپیما می‌گرفتم. چند حُسن داشت که مهم‌ترین آن‌ها این بود که چند ساعتی بیشتر کنارم بود و البته کمتر خستۀ راه می‌شد. امان از جیب‌های تار عنکبوت بستۀ ما به اصطلاح جوانان!!
ولی این هم بدک نشد؛ با خاله سکینه صحبت کردم و اجازه داد من هم فردا راهی شوم تا ثبت‌نام دانشگاه و خوابگاهش را با هم انجام دهیم و پس از اینکه مستقر شد، من به دزفول بازگردم.
خدا بخیر کند خاطرات جدید اتوبوس دزفول - سمنان را که به خاطرات قبلی اضافه خواهد شد و رحمی که به مغز جوان من کهنسال نمی‌خواهد بکند!

ادامه دارد ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی