تنها دو کتاب را از دوران مدرسه به یاد دارم!
بنویسیــم و بخوانیــم ...
پس من می‌نویسم و شما بخوانید :)
این وبلاگ از تاریخ ۱۳۹۶٫۱۱٫۰۶ فعالیت خود را آغاز کرده است.
/ با نهایت احترام و ارادت /
| سیدمحمد سادات میر |
-
مجموعه داستان «سربازی»
(۳۷) -
داستان «حانیه»
(۱۱) -
داستان «کاش منم دختر بودم!»
(۴) -
دکلمه
(۵) -
آپارات
(۲) -
دلنوشته
(۱) -
بورس
(۱۴)
- آذر ۱۴۰۲ (۲)
- آبان ۱۴۰۲ (۴)
- مهر ۱۴۰۲ (۱)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱)
- تیر ۱۴۰۱ (۷)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱)
- تیر ۱۳۹۹ (۹)
- خرداد ۱۳۹۹ (۳)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۸ (۱)
- آبان ۱۳۹۸ (۵)
- مهر ۱۳۹۸ (۵)
- آذر ۱۳۹۷ (۳)
- آبان ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱)
- فروردين ۱۳۹۷ (۱)
- بهمن ۱۳۹۶ (۵)
-
۹۷/۰۸/۲۳حانیه - قسمت اول
-
۹۷/۰۸/۲۴حانیه - قسمت دوم
-
۹۷/۰۸/۳۰حانیه - قسمت هشتم
-
۹۷/۰۸/۲۵حانیه - قسمت سوم
-
۹۷/۰۸/۲۶حانیه - قسمت چهارم
-
۹۷/۰۸/۲۷حانیه - قسمت پنجم
-
۹۷/۰۸/۲۸حانیه - قسمت ششم
-
۹۷/۰۹/۰۱حانیه - قسمت نهم
-
۹۶/۱۱/۰۸آدمبرفی
-
۹۶/۱۱/۱۱نگار
-
۹۷/۰۲/۱۸عشق
-
۹۷/۰۸/۲۵حانیه - قسمت سوم
-
۹۷/۰۸/۳۰حانیه - قسمت هشتم
-
۹۷/۰۴/۱۹کاش منم دختر بودم! - قسمت آخر
-
۹۹/۰۳/۲۵مقایسۀ بازار بورس با بازارهای موازی
-
۹۷/۰۸/۲۶حانیه - قسمت چهارم
-
۹۷/۰۸/۲۳حانیه - قسمت اول
-
۹۷/۰۹/۰۲حانیه - قسمت دهم
-
۹۶/۱۱/۱۹خستهام
-
۹۷/۰۴/۱۶کاش منم دختر بودم! - قسمت دوم
-
۹۹/۰۶/۰۷فصل اول بهلول در قرن چهارده (کامل)
-
۹۹/۰۵/۱۶غائله بی پایان
-
۹۷/۰۹/۰۲حانیه - قسمت دهم
-
۹۷/۰۸/۲۳حانیه - قسمت اول
-
۹۷/۰۴/۱۹کاش منم دختر بودم! - قسمت آخر
-
۹۷/۰۲/۱۸عشق
- نگارنده: 💚 𝓢𝓔𝓨𝓔𝓓 💚 (74)
توجه: تمامی اسامی بکار رفته در این داستان ساخته‌ی ذهن نویسنده بوده و هرگونه تشابه اسمی با افراد حقیقی یا حقوقی صرفاً یک تصادف از نوع ادبی است.
برای خواندن داستان بر روی دکمه‌ی " ادامه مطلب " کلیک نمایید.
توجه: تمامی اسامی بکار رفته در این داستان ساخته‌ی ذهن نویسنده بوده و هرگونه تشابه اسمی با افراد حقیقی یا حقوقی صرفاً یک تصادف از نوع ادبی است.
برای خواندن داستان بر روی دکمه‌ی " ادامه مطلب " کلیک نمایید.
توجه: تمامی اسامی بکار رفته در این داستان ساخته‌ی ذهن نویسنده بوده و هرگونه تشابه اسمی با افراد حقیقی یا حقوقی صرفاً یک تصادف از نوع ادبی است.
برای خواندن داستان بر روی دکمه‌ی " ادامه مطلب " کلیک نمایید.
توجه: تمامی اسامی بکار رفته در این داستان ساخته‌ی ذهن نویسنده بوده و هرگونه تشابه اسمی با افراد حقیقی یا حقوقی صرفاً یک تصادف از نوع ادبی است.
برای خواندن داستان بر روی دکمه‌ی " ادامه مطلب " کلیک نمایید.
توجه: تمامی اسامی بکار رفته در این داستان ساخته‌ی ذهن نویسنده بوده و هرگونه تشابه اسمی با افراد حقیقی یا حقوقی صرفاً یک تصادف از نوع ادبی است.
برای خواندن داستان بر روی دکمه‌ی " ادامه مطلب " کلیک نمایید.
توجه: تمامی اسامی بکار رفته در این داستان ساخته‌ی ذهن نویسنده بوده و هرگونه تشابه اسمی با افراد حقیقی یا حقوقی صرفاً یک تصادف از نوع ادبی است.
برای خواندن داستان بر روی دکمه‌ی " ادامه مطلب " کلیک نمایید.
توجه: تمامی اسامی بکار رفته در این داستان ساخته‌ی ذهن نویسنده بوده و هرگونه تشابه اسمی با افراد حقیقی یا حقوقی صرفاً یک تصادف از نوع ادبی است.
برای خواندن داستان بر روی دکمه‌ی " ادامه مطلب " کلیک نمایید.
هیچگاه مدرسه را دوست نداشتم!
از همان روز نخست که با شاخه گلی سرخ از ما استقبال کرد، از آن متنفر بودم تا آخرین روزی که مدارک تحصیلی‌ام را تحویل گرفتم. می‌دانی؟! آن دوازده سال بسان زندانی بود که هر روز هفت صبح باید به آن داخل می‌شدم و سه عصر برای هواخوری از آن خارج می‌شدم تا مجدداً فردا به همین منوال بگذرد و فرداها از پس یکدیگر بگذرند. این روزمرگی به پایان رسید و تنها خاطرات من از آن ایام مسابقات دهه فجر، کتک‌های معلمان، استرس امتحانات، سختی رفت‌وآمد و از این قبیل داستان‌ها بود! به یاد ندارم چیز خاصی آموخته باشم.
هر روز این خودخوری را با خویش دارم که همکلاسی‌ام که دیپلم نگرفته، جذب بازار کار شد به اندازه تک‌تک روزهایی که من درس خواندم و وی نخواند، از من جلوتر است و من پس از این همه تلاش واهی شدم مضحکه مجالس این و آن!
کاش هیچوقت مدرسه نمی‌رفتم. کاش فرزندم هیچگاه اشتباهات مرا تکرار نکند! کاش...
پرسید از چه چیز رانندگی لذت می‌بری؟
گفتم از نظم فکری‌ای که آن را ایجاد کرده است.
گفت یعنی چه؟!
ادامه دادم:
«در رانندگی نفر پشت سری ناگزیر است مطابق نوع رانندگی نفر جلویی حرکت کند.
مادامی که او اجازه نداده حق جلو زدن از وی را ندارد.
اگر نفر پشت سری تختِ گاز برانَد، نفر جلویی نمی‌تواند وارد خط وی شود وگرنه تصادف و مرگ‌ومیر راه می‌افتد!
تمام این قوانین برای کل دوره‌ی رانندگی صدق می‌کند مگر اینکه با پلیس آشناییت داشته باشید...!!!»
من رانندگی را دوست دارم!
توجه: تمامی اسامی به کار رفته شده در مجموعه‌داستان «سربازی»، ساخته‌ی ذهن نویسنده بوده و هیچ‌گونه ارتباطی با اشخاص حقیقی و حقوقی ندارند.
هم‌چنین هیچ هدف یا منظور سیاسی‌ای در پس این مجموعه‌داستان وجود ندارد!
به امید لذت بردن...
سیدمحمد سادات‌میر